عکس های عاشقانه با آخرین کیفیت









تو را دوست دارم ولي هرگز به خاطر رسيدن به تو اشك نخواهم ريخت
تو را دوست دارم ولي هرگزدر مقابل تو به زانو نخواهم نشست
تورا دوست دارم ولي هرگز نخواهم گفت كه قلبم را به تو مي بخشم
تورا دوست دارم ولي هرگز كسي را به جز قلبم نخواهم داشت
تورا دوست دارم ولي هرگز به خاطرت دست به دامان اين و ان نخواهم افتاد
تورا دوست دارم ولي هرگز به كسي نخواهم گفت به خاطرت مردن را نيز دوست دارم
تو را دوست دارم ولي هرگزبه تو نخواهم گفت كه دوستتدارم
آواز عاشقانه ما در گلو شکست
حق با سکوت بود صدا در گلو شکست
دیگر دلم هوای سرودن نمیکند
تنها بهانه دل ما در گلو شکست
سر بسته ماند بغض گره خورده در دلم
آن گریه های عقده گشا در گلو شکست
ای داد کسی به داغ دل باغ دل نداد
ای وای های های عزا در گلو شکست
آن روزهای خوب که دیدیم خواب بود
خوابم پرید و خاطرهها در گلو شکست
(بادا) مباد گشت و ( مبادا) به باد رفت
(آیا) ز یاد رفت و (چرا) در گلو شکست
فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند
نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست
تا آمدم که با تو خداحافظی کنم
بغضم امان نداد و خدا... در گلو شکست
الهي که شفا پيدا کني تو واسه دردات دوا
پيدا کني تو
تو اين دنيا که بي وفايي رسم رفيق با وفا
پيدا کني تو
عمرن تموم دنيارو بگردي مث من عاشقي پيدا
کني تو
نرو افسانه من ناتموم بدون اگه بري کارم
تموم
بهت گفتم بيا دنياي من باش کنارت حتي مردن
آرزوم
شنيدم تو دلت انگار مي گفتي که عاشقي
کجاست وفا کدومه
مي خوام به سردي شبهام بخندم مي خوام به
پوچي فردام بخندم
وقتي مي بينمت با ديگروني تو اوج گریه هام
مي خوام بخندم
مي خوام داد بزنم تنهاي تنهام مي خوام
وقتي مي گم تنهام بخندم
منم تو شهر غم زندوني تو غمو غصه ارزوني
تو
نگو دوست دارم بيه قريبه مشه اون مثل من
زندوني تو
رسيد اون شبي که تو مي خواستي چه بد اخر مهموني تو
آیا می دانید؟
اسم تمام قارهها با
همان حرفی که آغاز شده است پایان مییابد.
مقاومترین ماهیچه
در بدن، زبان است.
کلمه «ماشینتحریر»
(TYPEWRITER) طولانیترین کلمهای است که میتوان با
استفاده از حروف تنها یک ردیف کیبورد ساخت.
شما نمیتوانید با
حبس نفستان، خودکشی کنید.
محال است که
آرنجتان را بلیسید.
جلیقه ضد گلوله، ضد
آتش، برفپاککنهای شیشه جلوی اتومبیل و چاپگرهای لیزری توسط زنان اختراع
شدند.
پروانهها با
پاهایشان میچشند.
نظیر اثرانگشت، اثر
زبان هر شخص نیز متفاوت است.
اکثر افراد در کمتر
از 7 دقیقه خوابشان میبرد!
56% افرادی که دست
چپ هستند، تایپیستند.
غیر ممکن است که
بتوانی با چشمان باز، عطسه کنی!
ما در طول
زندگیمان، 18 کیلو پوست میاندازیم.
یکی از شگفتیهای
ریاضی این است که وقتی عدد 111111111 را در خودش ضرب کنی، جواب خواهد شد؛
12345678987654321
«Dreamt» تنها کلمهایست که در زبان انگلیسی با
mt تمام میشود!!
تنها لغتی که در
انگلیسی با تمام اصوات، پشت سر هم ادا میشود «subcontinental» میباشد.
لئوناردو داوینچی
میتوانسته با یک دستش بنویسد و با دست دیگرش نقاشی کند!
فاصله بین مچ دست تا
آرنج برابر با طول کف پا است.
از دست دادن تنها 1%
از آب بدن موجب تشنگی می شود.
خورشید ۳۳۰۳۳۰ مرتبه
بزرگتر از زمینه!
حرف E بیشتر از تمام حروف انگلیسی، در کلمات بکار
میرود در حالیکه حرف Q کمترین کاربرد را دارد!
کوتاهترين جمله کامل
در زبان انگليسي I am است.
هر تکه کاغذ را
نميتوان بيش از 9 بار تا کرد.
وقتي مگس بر روي يک
ميله فولادي مينشيند، ميله فولادي به اندازه دو ميليونيم ميليمتر خم
ميشود.
عدد 2520 را ميتوان
بر اعداد 1 تا 10 تقسيم نمود، بدون آنکه خارج قسمت کسري داشته باشد.
شيشه در ظاهر جامد
به نظر ميرسد ولي در واقع مايعي است که بسيار کند حرکت ميکند.
در هر ثانيه بيش از
5000 بيليون بيليون الکترون به صفحه تلويزيون برخورد ميکند و تصويري را که شما
تماشا ميکنيد، بوجود ميآورد.
شانس شبيه بودن دو
اثر انگشت، يک به 64 ميليارد است.
تنها
قسمت بدن که خون ندارد، قرينه چشم است
هيچکس نمي تونه به دلش ياد بده که نشکنه... ولي حداقل مي تونه يادش بده که وقتي شکست لبه تيزش دست اوني رو که شکستتش نبره.
دوستي يه حادثه و جدايي قانون است. بيا حادثه آفرين و قانون شکن باشيم.
عجيبه که تا مريض نشي کسي برات گل نمي ياره تا گريه نکني کسي نوازشت نمي کنه تا فرياد نکشي کسي به طرفت بر نمي گرده تا قصد رفتن نکني کسي به ديدنت نمي ياد و تا وقتي نميري کسي تورو نمي بخشه.
آدم ها شوخي شوخي به گنجشکها سنگ مي زنند... و گنجشکها جدي جدي مي ميرند... آدمها شوخي شوخي زخم مي زنند... و قلبها جدي جدي مي شکنند... و تو شوخي شوخي لبخند مي زني... و من جدي جدي عاشق ميشم.
زندگي تفسير سه کلمه است : خنديدن .... بخشيدن .... و فراموش کردن .... پس.... بخند .... ببخش .... و فراموش کن.
نگو بار گران بوديمو رفتيم. نگو نامهربون بوديمو رفتيم. آخه اينها دليل محکمي نيست. بگو با ديگران بوديم و رفتيم.
زندگي 2 چيز به من آموخت: آرزوي مرگ و مرگ آرزو.
براي هزارمين بار پرسيد: تاحالا شده من دلت رو بشکنم؟ منم براي هزارمين بار به دروغ گوفتم: نه. هيچ وقت... تا مبدا دلش بشکنه.
ميان بيگانگي و يگانگي هزار خانه است
آنکس که غريب نيست شايد که دوست نباشد
بگذار خالصانه قبول کنيم کوچکيم تا
بتوانيم بزرگ شويم ,عوض شويم ,رشد کنيم و ديگري شويم. بزرگ جايي براي تغيير کردن
ندارد. وفتي مظروف، درست به اندازه ظرف بشود، ديگر چگونه تغييري در مظروف ممکن
مي
شود؟ جزريختن برزمين و تلف شدن؟
شايد زندگي آن جشني نباشد که آرزويش
را داشتي اما حال که به آن دعوت شده اي تا مي تواني زيبا برقص
خوب سوال
نمودن نصف علم و دانش است
مي دوني زيباترين خط منحني دنيا چيه؟ لبخندي که بي
اراده رو لبهاي يک عاشق نقش مي بنده تا در نهايت سکوت فرياد بزنه: دوستت
دارم
کسي نمي تواند درکي از خود، از جهان، از کارآمدي داشته باشد، مگر به
آرامش باطني رسيده باشد. (وين داير)
اگر روزي كسي از من بپرسد كه ديگر قصدت
از اين زندگي چيست بدو گويم كه چون مي ترسم از مرگ مرا راهي به غير از زندگي
نيست
برنده مي گويد: مشکل است، اما ممکن. بازنده مي گويد: ممکن است، اما
مشکل!
تنها ستاره ي خيالي من، تو را در کدامين شب بجويم وقتي که هر شب بي تو
بودن را به وسعت گريه در مي يابم
طبق قانون بقاي شادي هيچ شادي از بين
نميره؛ بلكه فقط از دلي به دلي ديگه جابه جا ميشه
اگر خاموش بنشيني تا
ديگران به سخنت آورند، بهتر از آنست كه سخن بگويي و خاموشت كنند
: تا حالا
فكر كردي كه چرا بعضي وقتها زمين مي خوريم؟ از بد شانسيمون نيست، طبيعت ميخواد به
ما ياد بده كه چطور دوباره بلند بشيم (هيتلر)
خوشبختي به كساني روي مي آورد
كه براي خوشبخت كردن ديگران مي كوشند
طلا را به وسيله آتش......زن را به
وسيله طلا ........و مرد را به وسيله زن امتحان کنيد.(فيثاغورث)
انقدر
ارزوهايم را به گور بردم كه ديگه جايي براي جسدم
نيست!
نامه اي به پدر
پدر در حال رد شدن از کنار اتاق
خواب پسرش بود، با تعجب ديد که تخت خواب کاملاً مرتب و همه چيز جمع و جور شده. يک
پاکت هم به روي بالش گذاشته شده و روش نوشته بود «پدر». با بدترين پيش داوري هاي
ذهني پاکت رو باز کرد و با دستان لرزان نامه رو خوند :پدر عزيزم،با اندوه و افسوس
فراوان برايت مي نويسم. من مجبور بودم با دوست دختر جديدم فرار کنم، چون مي خواستم
جلوي يک رويارويي با مادر و تو رو بگيرم. من احساسات واقعي رو با Stacy پيدا کردم،
او واقعاً معرکه است، اما مي دونستم که تو اون رو نخواهي پذيرفت، به خاطر تيزبيني
هاش، خالکوبي هاش ، لباسهاي تنگ موتور سواريش و به خاطر اينکه سنش از من خيلي
بيشتره. اما فقط احساسات نيست، پدر. اون حامله است. Stacy به من گفت ما مي تونيم
شاد و خوشبخت بشيم. اون يک تريلي توي جنگل داره و کُلي هيزم براي تمام زمستون. ما
يک رؤياي مشترک داريم براي داشتن تعداد زيادي بچه. Stacy چشمان من رو به روي حقيقت
باز کرد که ماريجوانا واقعاً به کسي صدمه نمي زنه. ما اون رو براي خودمون مي کاريم،
و براي تجارت با کمک آدماي ديگه اي که توي مزرعه هستن، براي تمام کوکائينها و
اکستازيهايي که مي خوايم. در ضمن، دعا مي کنيم که علم بتونه درماني براي ايدز پيدا
کنه، و Stacy بهتر بشه. اون لياقتش رو داره. نگران نباش پدر، من 15 سالمه، و مي
دونم چطور از خودم مراقبت کنم. يک روز، مطمئنم که براي ديدارتون بر مي گرديم،
اونوقت تو مي توني نوه هاي زيادت رو ببيني.با عشق،پسرت،John
پاورقي : پدر،
هيچ کدوم از جريانات بالا واقعي نيست، من بالا هستم تو خونه Tommy. فقط مي خواستم
بهت يادآوري کنم که در دنيا چيزهاي بدتري هم هست نسبت به کارنامه مدرسه که روي
ميزمه. دوسِت دارم! هروقت براي اومدن به خونه امن بود، بهم زنگ
بزن